
خبرگزاری فارس:آوینی توبیخ کتبی مجلهاش را نشان داد که به واسطه چاپ عکسی از یک جوان بوسنیایی درگیر جنگ با پیشانیبند الله اکبر و عینک دودی و موهای بلند از ارشاد گرفته بود، دلیل توبیخ دقیقاً یادم مانده،به علت چاپ عکس مخالف شئونات اسلامی و ...آوینی را به علت چاپ مطلب مخالف شئونات اسلامی توبیخ کردند
خبرگزاری فارس:آوینی توبیخ کتبی مجلهاش را نشان داد که به واسطه چاپ عکسی از یک جوان بوسنیایی درگیر جنگ با پیشانیبند الله اکبر و عینک دودی و موهای بلند از ارشاد گرفته بود، دلیل توبیخ دقیقاً یادم مانده،به علت چاپ عکس مخالف شئونات اسلامی و ...
سؤال مطرحشده(که اگر امروز آوینی در قید حیات بود چه می کرد؟)، از ابعاد گوناگون قابل بررسی است. چندی پیش دوستی میگفت بیشتر دانشمندان و فضلای مذهبی ما در بند آناند که حضرت رسول (ص) در 1400 سال پیش چه میکرد. ولی از این پرسش بزرگتر و مهمتر و عاجلتر غافلیم که اگر حضرتش اکنون و در این زمانه حضور داشت چه میکرد؟
آوینی، مطهری و بهشتی و حتی شریعتی نیز از این دستهاند. مردانی که به دست ما در بند گذشته، فروبسته ماندهاند تا به امروز و فردا نرسند. لحظهای در رؤیا تصور کنیم که اگر مطهری زنده بود، هنوز مسلمانی ما پس از بیست و هفت سال آیا در گره بزرگ فلسفیِ ”پیراهن در شلوار باشد یا روی شلوار“ مانده بود؟ بهشتی چه؟ آیا وضع قضای سیستم حوزوی ما و قریب حداقل صد هزار روحانی جوان که بنا بر تقسیم گردانهای رزمی، 330 گردان فرهنگی را تشکیل میدادند و حالِ جامعة تشنه به معارف خالص دینی و هقزده از ریاکاری و سالوسها این چنین بود؟ و شریعتی چه و پیروانش و روشنفکران امروزش ... و شاید و نه حتماً چمران هم.
آوینی را در عمرم دو بار زیارت کردم، یک بار در سال 1360 و روز دوم عملیات شکست حصر آبادان که بر ترک موتور 125، به ناچار نشستم و در زیر آتش تا کارون پیش رفتیم و بماند غرغر و شکایت منِ بچهبسیجی و ... که اصلاً مهم نیستند.
و دومین بار و آخرین بار یک ماه قبل از شهادتش در دفتر مجلة سوره و یادآوری آن خاطره زمان جنگ به طنز. توبیخ کتبی مجلهاش را نشان داد که به واسطه چاپ عکسی از یک جوان بوسنیایی درگیر جنگ با پیشانیبند احتمالاً الله اکبر و عینک دودی و موهای بلند از ارشاد گرفته بود، دلیل توبیخ دقیقاً یادم مانده (به علت چاپ عکس مخالف شئونات اسلامی و ... ) و نیز از تار و مار شدن مجموعة مستند خنجر و شقایق، بحث به سفر آیتالله جنتی به بوسنی هرزگوین کشیده شد و ... در یک جمله از هر طرف شمشیرها بر او میباریدند.
اصرار داشت که در سفر به آبادان همراه شویم و بعد خداحافظ ... فردا به سراغ دوست عزیزی رفتم و ما وقع دیدار را گفتم، به شدت مرا از دیدار دوبارة او نهی کرد و هراساند که او چنین است و چنان است و تویِ شهرستانیِ سادهدل ... یک ماه بعد دقیقاً در روز خاکسپاری آن شهید دوباره به تهران سفر کرده و به در منزل همان دوست رفتم، همسر محترمه گفت که به تشییع جنازه شهید آوینی رفته ... .
دیدمش و سؤال و گفت که آقا (مقام معظم رهبری) بر تابوتش دست گذاشت و حجت بر ما تمام کرد ... سر در گریبان رهایش کردم، که اگر آقا آن روز تدبیر آمدن نکرده بود، بر قبر آوینی چه مینوشتیم؟ آیا آوینی منحرف را تنها انفجار مینی، صراطالمستقیم و عاقبت به خیر کرد؟ و امروز ما با آوینی آن میکنیم که با مطهری و بهشتی و مفتح و شریعتی کردیم: یا مطلق و بر سر دیگران کوبیدن، بدون آنکه حتی داستان راستانشان را خوانده باشیم و یا در پشت آنان و تکشعارهایشان پنهان شدن ...
همه این بزرگمردان که برشمرده شدند در یک آیین حرکتی مشترکاند و آن پویا بودن و از عتاب پرسشگر نترسیدن و به استقبال و مشایعت چالشها شتافتن است.
فردی بر سر کویی از آوینی سخن میگوید که خود مدعی است به درجهای از عرفان رسیده که نماز بر او واجب نیست و از مدارج عوامانه اینگونه گذشته و حلیت مواد مخدر و ... بگذریم که چرا حضرت پیامبر خاتم (ص) تا آخر عمر نماز میخواند و متأسفانه هرگز به درجة عرفان ایشان نرسید ... دیگری از راه رفتة آوینی و شهیدی دیگر میگوید که مسئولان، جنگ را درست نمینویسند، بلکه درشت مینویسند و خود بیست و چند سال جنگ را به درشتترین شکل و با چماق نگاشته و در کمال جهالت این درشتی خود را هرگز نمیبیند و ...
واقعاً آوینی کیست؟ و اگر امروز بود چه میکرد و اگر امروز بود ما با او چه میکردیم؟ و شاید مهمتر او به ما نادانان و ریزهخواران راهش چه میگفت؟
عزیزی میگفت: مشکل ما شیعیان در آن است که از بس روضة آقاحسین را شنیدهایم، به غلط خود را حسین میدانیم و بقیه را یزید، در صورتی که ما باید در اولین برداشت از حسین (ع) سعی بر یزید نشدن داشته باشیم که مطلق حسین شدن وجهی تقریباً سخت و دستنیافتنی است جز برای خاصان ...
شاید برای شناخت راه امثال مطهری و آوینی نیز باید اینگونه گام برداشت، شناخت راه و یا راههای منحرفکننده که در قبال این بزرگراهها و بزرگمردان ساخته شده.
و اما سخن کوتاه
آوینی چه داشت که ما درصدد آن هستیم؟ آخرین جملات وصیّت مرحوم دکتر شریعتی شاید روشنگر راه ما باشد ... «نخستین رسالت ما، کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن ”متن مردم“ است و پیش از آنکه به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگیم. ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد بردهایم و این بیگانگی قبرستان همه آرزوهای ما و عبثکننده همة تلاشهای ماست.»
اکنون برگردیم و در روضة آوینی بنگریم. آیا او بهراستی با متن تودة مردم ارتباط برقرار نکرد در حماسة جاویدش «روایت فتح» یا مجموعه مقالات و کتابهایش؟ آیا او در این راه از کدام روش سخیف سود جست تا هدف وسیله را توجیه کند در جذب مخاطب به از هر روش ممکن؟
و این راز مانایی و جاودانگی آوینی است، ارتباط سالم و بدون انحراف و طلبکاری با مخاطب عام و خاص. جالب آنکه او روضهای خواند و خود حماسه شد.
به هر حال خدای نیز انشاءالله بر ما منت گذارد تا همانگونه که روضة حسین را میشنویم تا به راه یزید نرویم، از آوینی و افکارش و سیرة عملیاش عبرت گرفته تا توجیهگر جهالتهای خود در زندگی و بیهنریهایمان نشویم.
*منبع:سوره
ویژه نامه «سید شهیدان اهل قلم» در خبرگزاری فارس